بخشي از مهمترين گزارههاي توصيفي و تبييني دربارۀ شناخت آدمي و حدود و ثغور آن ، كه بنا بر سنت متعارف در مباحث فلسفي معاصر و با توجه به اهميت بسيار عرصۀ معرفتشناسي در تبيين فلسفۀ تربيت، مباني مربوط به اين عرصه از مباني عام انسانشناختي متمايز گشته است (هر چند در متون رايج فلسفۀ اسلامي با وجود پرداختن به بسياري از مباحث اين عرصهي مهم، چنين تمايزي وجود ندارد). این مبانی عبارتند از:
انسان نسبت به شناخت هستي و درك موقعيت خود و ديگران در هستي توانايي دارد.
علم انسان داراي اقسام حقيقي و اعتباري است و مراتب و سطوح مختلف دارد.
معيار اعتبار علم، مطابقت با مراتب گوناگون واقعيت (نفس الأمر) است.
علم در عين کشف از واقع (از منظر معلوم)، محصول خلاقيت و ابداع نفسانی (از منظر عالم) است.
علم در عين ثبات (از منظر معلوم)، داراي ويژگي پويايي(از منظر عالم) است.
آدمي منابع وابزار شناخت متعددی در اختيار دارد که مکمّل يکديگرند و
براي شناخت منسجم و جامع واقعيات وحقايق جهان بايد از همة آن ها بهره گرفت ونمي توان از برخي به نفع ديگري دست برداشت.(حواس، عقل، شهود و مکاشفه، وحی و الهام)
انسان هم در مقام نظر و هم در عرصة عمل، از توانايي تعقل (عقل ورزي)، که در شناخت حقيقت هستي و كسب سعادتِ جاويد نقش اساسي دارد، برخوردار است.
شناخت آدمي با موانع و محدودي تهايي همراه است..