در اسلام، طبق روايات و احاديث فراوان، تربيت فرزندان وظيفه و تکليف والدين است. در قرآن کريم برخي آيات به صراحت یا غیرمستقیم بر مسئوليت تربيتي خانواده تأکيد دارد. از جمله: آيات 6 سورۀ حريم، آیۀ 323 سورۀ بقره آیۀ 132 سورۀ طه و آیۀ 55 سورۀ مريم همچنين روايات زيادي دال بر اين معنا ديده ميشود؛ از جمله فرمودههاي مكرر حضرت رسول اكرم(ص) و امام علي(ع) که بر مسئولیت تربیتی خانواده صراحت دارند. در قوانين رسمي کشور نيز تربيت فرزندان تکليف والدين دانسته شده است؛ زيرا والديناند كه با جلب منافع و دفع زيان از فرزندان، موجبات رشد و تعالي آنان را فراهم ميآورند.
تربيت تکليفي است برای خانواده که قابل فروگذاشتن نيست. رشد و تعالي نوباوگان و نسل نوخاستۀ جامعه، متوقف براداي بهموقع و درست اين تکليف است وگرنه جامعه از آن آسيبهاي زياد جامعه خواهد دید. اهميت اين تکليف تا جايي است که دولت اسلامي به هنگام فقدان والدين يا ضعف و سستي آنها، وظيفۀ تربيت را خود بهعهده ميگيرد. دولت اسلامي بايد هرگونه کمکاري والدين را در تکليفهاي تربيتي به آنان متذکر شود و در صورت لزوم آن را از طریق مراجع قضایی پيگيري كند.
با عنايت به تلازم حق و تکليف، در ديدگاه اسلامي (مذکور در مبانی حقوقی تربیت)، مشارکت والدين در مديريت تربيت حق آنهاست. نقش والدين در تحققِ حقِ بر تربيت فرزندان، در تمامي سطوح و انواع تربيت، يکسان نيست. بيشك، اين نقش به سبب شرايط رشد کودکان در سنين آغازين زندگي برجستهتر، حساستر و ضروريتر است. اما با توجه به پيچيدگيهاي فرايند تربيت و تخصصي بودن آن در عصر حاضر، بهويژه در تربيت اختصاصی، خانوادهها نميتوانند به تنهايي از پس اين وظيفۀ خطير اجتماعي برآيند؛ لذا چنانكه پيشتر بيان شد، ستاد تربیتی می بایست نقش فعالتري را به عهده بگیرد؛ اما اين به معناي رفع تکليف از خانوادهها و واگذاري تمام و کمال آن بر گردن ستاد تربیتی و یا دیگر عوامل تربیت نيست.
به هرحال، با وجود ورود کودکان به کانون ها، يعني مرکزی برای تحقق تربيت رسمي و عمومي و هم چنین واگذار شدن فرآيند هدفگذاري، سياستگذاري، برنامهريزي، اجرا و نظارت، ارزشيابي و اصلاح نظام تربيت رسمي و عمومي به دولت، مسئوليت تربيت همچنان به دوش والدين است. تداوم تکليف والدين در تمامي مراحل تربيت و انواع آن، تعامل و مشارکت بين ستاد تربیتی و خانوادهها را در تحقق حقِ بر تربيت اجتناب ناپذیر نموده است.
به طورکلی خانواده در راستاي تحقق حقِ بر تربيت مي تواند اين نقش ها را نسبت به فرزندان ايفا کند:
- انتخاب نوع مدرسه براي فرزندان؛
- نظارت بر کارکرد عوامل سهیم دیگر در تربیت؛
- مشارکت در فعاليت هاي دیگر عوامل تربیت(هیئت، ستاد، کانون، مدرسه، مسجد)، مانندمشارکت در طراحي و اجراي برنامه هاي درسي و پرورشی غير الزامي؛
- انتخاب سطوع عالي تری از تربيت برای فرزندان خود در ساحت هـاي مختلف ازطـريق نظام هاي جانبي و مکمل؛
- مشاوره و راهنمايي فرزندان؛
- ايجاد تشکيلات مردم نهاد براي توسعۀ کمّي و کيفي در جهت تکمیل نظام فعلی تربيت رسمي و عمومي.
به هرحال حضور ركن خانواده در فرايند تربيت رسمي و عمومي، روشي مطمئن براي پيشگيري از دولتی شدن کامل نظام تربيت رسمي و عمومي و کنترل سلطۀ نامحدود دولت برروند تکوين هويت افراد و ابزاري شدن آن و راهكاري مناسب در برابر انتقادهاي جدي وارد بر تربيت رسمي دراينباره است.
در نگاه اسلامی سلامت جامعه و رسیدن به جامعه ای صالح منوط به وجود خانواده های سالم وصالح و کارکرد مناسب آن ها در همۀ ابعاد زندگی است. يکي از نهادهاي اجتماعي مؤثر و بنيادي در انواع تربيت، بهويژه در سنين كودكي و نوجواني، نهاد خانواده است. در واقع نهاد خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی و در عین حال مهم ترین و تأثیرگذارترین واحد تربیتی در جوامع محسوب می شود. اساساً یکی از عملکردهای مهم اين نهاد، تربيت فرزندان است و لذا خانواده در هر حال نقش غير قابل انکاري در فرایند تربيت دارد. در نگرش اسلامی نيز بر اين موضوع مهم تأکيد شده است. تنوع و تکرار فراوان روايات و احاديث، دربارۀ وظايف تربيتي خانواده و نيز تصريح متون مقدس و معتبر اسلامي به نقش والدين در تربيت، درخصوص مسئوليت والدين نسبت به تربيت فرزندان، در ميان علماي دين اجماعي کلي پديد آورده است.
تربيت از منظر نحوۀ سازماندهـي و اعتبار قـانوني نيز به دو نوع رسمي و غيررسمي تقسيم ميشود. تربیت رسمي بخشي از جريان تربيت است كه به شکل قانوني، سازماندهي شده (با مخاطبان مشخص و اهداف، ساختار و برنامۀ معين)، انعطافپذير (برحسب خصوصيات متربيان)، در جهت آمادهسازي متربيان براي تحقق مراتب حيات طيبه در ابعاد مختلف و متناسب با نيازهاي متنوع جامعه، طراحي و اجرا می شود و پس از احراز کسب شايستگيهاي لازم از سوي متربيان (جهت درك موقعيت و عمل برای اصلاح مداوم آن بر اساس نظام معيار) گواهينامۀ موفقيت (مدرک معتبر) به ایشان اعطا می گردد. ليكن تربیت غيررسمي آن، شكلي از جريان تربيت است که در آن انواع شايستگيهاي لازم جهت درك موقعيت و اصلاح مداوم آن بر اساس نظام معيار، در جهت آمادهسازي متربيان براي تحقق مراتب حيات طيبه در ابعاد گوناگون، بدون سازماندهي مشخص و از طريق تجارب داوطلبانه متربيان (مانند حضور در خانواده، مطالعۀ كتاب و روزنامه، تماشاي فيلم و تلويزيون، مشاركت در فعاليت گروهها و انجمنها، شـركت در مساجد و محافـل مذهبـي) کسب ميشود.
یکی از نقص های نظام تربیتی فعلی این است که تضعیف شدن جایگاه خانواده در امر تربیت به سبب تمایل منابع قدرت، به ویژه دولت های تمامیت خواه به کنترل و مهار نظام تربیت رسمی وعمومی، لاجرم به کاهش نقش خانواده در امر تربیت رسمی و عمومی منجر شده است. بر اساس این تمایل «دولت والاتر از هر نهادپایین تری است و دولت بهتر از افراد و خانواده هایشان تشخیص می دهد که جامعه باید چگونه باشد. بنابراین، فرد و خانواده باید تسلیم رهنمودهای سیاسی، اقتصادی و اخلاقی دولت شوند». البته از دیدگاه منتقدان، این جریان به کاهش اهمیت خانواده در جامعه نیز منجر شده است که با تاکید اندیشه اسلامی بر نهاد خانواده منافات دارد.
اندیشه حذف تأثیر خانواده در امر تربیت هرچند به لحاظ تاریخی به افلاطون برمی گردد، ولی کاهش اهمیت خانواده در فرایند تربیت خود ناشی از حاکمیت تفکر لیبرالی بر جوامع معاصر به ویژه جوامع غربی است.در تفکر لیبرالی خانواده نهادی مرتجع محسوب می شود. نکتۀ جالب توجه اینکه رویکرد تضعیف نقش تربیتی خانواده به شکلی دیگردر تفکر سوسیالیستی نیز دیده می شود. از این رو در حالی که تربیت در جوامع سنتی از وظایف اصلی خانواده به شمار می آید و خانواده تأثیرگذارترین نهاد اجتماعی بر فرایند تربیت است، در جوامع سنتی معاصر به رغم تفاوت در فلسفۀ اجتماعی و تأکید فرهنگ سنتی ودینی بر نهاد خانواده ونقشبی بدیل آن ، نیز این کاهش تأثیرخانواده در فرایند تربیت با تبعیت از الگوهای رایج تربیت رسمی و عمومی از کشورهای غربی کم و بیش رخ داده است. بر این اساس، به انزوا و انفعال کشاندن خانواده به صورت مستقیم و غیرمستقیم یکی از محورهای انتقاد از منظر اسلامی بر الگوهای تربیت رسمی غربی است که در درازمدت موجب تزلزل نهاد خانواده و حتی اضمحلال آن خواهد شد.
در حالی که در نظام تربیت رسمی و عمومی مطلوب از منظر اسلامی ، خانواده- برخلاف رویکردهای فمنیستی رادیکال و لیبرال- مهم ترین نهاد پشتوانۀ تشکیل جامعۀ صالح به شمار می آید. زیرا تأسیس و حفظ خانواده، از ارزش های اساسیِ برگرفته از سنت اسلامی است و لذا نوباوگان و نوجوانان باید در فرایند تربیت به اهمیت این نهاد ارزشمند و بنیادی پی ببرند و مهارت های ضروری را برای تشکیل و تداوم آن کسب کنند. البته در این باره باید به سه نکتۀ مهم اشاره نمود:
نکتۀ اول این که ترتیبات اجتماعی امروزی جامعه، نیازمند باز تعریف نهاد خانـواده با ساختـاری جدید و مبتنی بر ارزش های اصیل و اساسی اسلامی است، تا براساس آن شایستگی های ضروری برای دختران و پسران(و در واقع مادران و پدران آینده) تعریف شود.
نکتۀ دوم این که بسیاری از شایستگی های ضروری برای تشکیل نهاد خانواده در زمرۀ شایستگی های پایه و مشترک اند(نظیر حق محوری ، تحمل ومدارا، گذشت وصداقت وتقوا وایمان )، که اگر به خوبی کسب شوند زمینه های استحکام بنیان خانواده را به خوبی فراهم می سازند. در عین حال، برخی از شایستگی های ضروری نیز با توجه به تفاوت های جنسی ناظر به نقش های جنسیتی است که لازم است در تجارب تربیتی نظام تربیت رسمی و عمومی نیز به نحوی گنجانده شود(هرچند باید کسب هویت جنسی وجنسیتی توسط نهادهایی نظیر خانواده ورسانه به جدیت مورد توجه باشد).
نکتۀ سوم این که با توجه به رویکرد عدالت محور اسلام و این که زن و مرد، صرف نظر از جنسیت خود، لازم است در جامعه، به عنوان یک انسان، نقش و وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود را برعهده گیرند، تربیت رسمی و عمومی باید براساس مشی عدالت جویانۀ خود هم به تشابهات جنسی و جنسیتی و هم به تفاوت های بین متربیان در این خصوص توجه داشته باشد.
انسجام و وحدت در يک جامعه مستلزم تربيت انسانهايي است که زمينههاي باهمزيستن و انسجام اجتماعي داشته باشند. اين مهم با شکلگيري عناصر معرفتی و گرایشی مشترک در هويت گروهيِ افرادی تحقق مييابد که در چهارچوبي رسمي و اعتباري تحتعنوان«ملت» يا «امت» با همديگر زندگي ميکنند. البته اين انسجام اجتماعي امري تشکيکي است، به طوری که از خانواده و جامعۀ محلي شروع ميشود و به جامعۀ جهاني ميرسد.
از جلوه های اصلی همکاری وتعاون در مجموعه تربیتی، در نسبت وثیقی است که مدرسه و خانواده و کانون برقرار می کنند. در این نگرش، خانواده و مدرسه و کانون سه فضای تربیتی مکمل همدیگر خواهند بود. به ویژه با توجه به این که والدین، براساس مبانی حقوقی پیش گفته، باید نقش تعیین کننده ای در سازو کارهای اجرایی تربیت رسمی داشته باشند، لازم است اولیا با مربیان و مجموعه تربیتی از یک سو و با مدیران مدرسه از سویی دیگر ارتباط مستمر داشته باشند و همواره ستاد تربیتی و مدرسه محل تردد آنان باشد.
این به آن معناست که حساسیت تربیتی والدین افزایش یابد و تمام مسئولیت تربیت رسمی و عمومی یک سره به ستاد تربیتی یا مدرسه واگذار نگردد. لذا سازو کارهای تربیت رسمی و عمومی باید به گونه ای ترتیب داده شود که حقوق وتکالیف تربیتی خانواده، به مثابۀ یکی از ارکان تربیت، رعایت گردد.گرچه ممکن است در شرایطی، به دلیل تخصصی شدن امر تربیت رسمی و عمومی، این دخالت کاهش یابد اما می توان انتظار داشت که با افزایش آگاهی تربیتی آحاد جامعه وزمینه سازی برای کسب شایستگی های تربیتی توسط والدین، روند مشارکت خانواده ها در تربیت رسمی وعمومی روزافزون شود و با تلقی همراهی ،همدلی و همکاری خانواده و مدرسه و ستاد تربیتی به مثابه یک مطالبۀ عمومی ، زمینه نقش آفرینی هرچه بیشتر خانواده در فرایند تربیت فراهم گردد.
اولین کانون تربیت اجتماعی، خانواده است.
جهت گيري ساحت تربيت اجتماعي و سياسي، تربيت برای عضویت فضيلت مدارانه تربیت یافتگان در"خانواده صالح وجامعۀ صالح" است.
ارتباط با خانواده یکی از اساسی ترین مـؤلفـه هـای ارتبـاط است که در شکل گیـری بنیادی های هویت انسان ها نقشی انکار نشدنی دارد. بر این اساس، زندگی خانوادگی، آمادگی برای آن و شکل گیری و تداوم این شکل ازحیات اجتماعی از مؤلفه ای اصلی و اساسی تربیت اجتماعی است .در تربیت رسمی و عمومی، صرف نظر از تأکید بر شایستگی های پایه(عواملی که به تقویت نهاد خانواده منجر می شوند و از لوازم استحکام خانواده محسوب می گردند، به نقش های جنسیتی مانند نقش پدری و نقش مادری نیز توجه جدی می شود.
در واقع آمادگی برای زندگی مشترک خانوادگی از شایستگی های مشترکی است که چنانچه گذشتدر کانون توجه تربیت رسمی و عمومی نیز قرار می گیرد، اما رویکرد تربیت جنسیتی در تربیت رسمی و عمومی یک رویکرد نرم است. منظور از رویکرد نرم توجه به سطح رشدی است و این که وظیفۀ اصلی ایجاد آمادگی برای تشکیل خانواده( ازدواج) برعهدۀ نهادهای ذی ربط خواهد بود. امابه هر حال تربیت آمادگی های لازم را برای کسبصفات وتوانمندی ها و مهارت های لازم را برای زندگی خانوادگی و در واقع، تکوین هویت جنسیتی متربیان فراهم می آورد. به طور کلی تربیت رسمی و عمومی، باتوجه به ظرفیت های خود، برای دنبال کردن سیاست تشکیل و حفظ خانوادۀ صالح و در راستای شکل گیری جامعۀ صالح، زمینه های لازم را دنبال خواهد نمود
ایجاد به آمادگی برای عضویت در جامعۀ صالح، به لحاظ اهميت کليدي واژۀ شهروندی، در مباحث مربوط به تربيت اجتماعي و سياسي مورد توجه قرار گرفته است. بيگمان تربيت شهروندان خوب يکي از دلمشغوليهاي اکثر نظامهاي تربيتي در بسياري از کشورهاي دنياست. مسائل و مشکلاتي هم که در حوزۀ اجتماعي در کشورمان پديد می آید ضرورت باز انديشي در تربيت شهروندي را ميطلبد.
بهکارگيري واژۀ فضيلتمدار و وصف صالح برای خانواده در اين رويکرد نيز حاکي از اهميت توجه کردن به مباحث ارزشي و اخلاقي و لحاظ کردن آن ها در اين نوع تربيت است. اخلاق بهمنزلۀآييننامهاي است که انسان را، به لحاظ انسان بودن، موظف ميسازد آن را رعايت کند. چنین دستورالعملها و آييننامههاي اخلاقي در دين و دستورات ديني، به بهترين نحو مورد تأکيد قرار گرفتهاند. دين که در واقع سپهرِ فراگيرِ تمام ساختارها و سازوکارهاي اجتماعي و سياسي و منبع هنجارفرست (نظام معيار) در تربیت اجتماعي و سياسي است بايد مورد نظر قرارگيرد و نقش بيبديل خود را در هدايت و اعتلاي مناسبات اجتماعي در سطح خانوادگی و اجتماعی ايفا كند؛ چرا که اصلاح رابطۀ با خدا ـ که اصلاح رابطۀ با خود، ديگران و طبيعت را نيز به همراه خواهد داشتـ در تربيت اجتماعي و سياسي عنصری کلیدی است و به آن جهت خواهد داد.
کانون(به حرکت جمعی گروهی که بر اساس اهداف تربیت گرد هم آمده اند و تلاش های مختارانه و آگاهانه ای را در جهت پیشبرد اهداف تربیت خویش انجام می دهند که نهایتا منجر به تحقق تمام یا بخشی از اهداف تربیت خواهد شد)
. «يا ايها الذين آمنوا قُوا انفسکم و أهليکم ناراً وَقودها الناس و الحجارةُ»
. «لا تُضارَّ والدةً بِوَلدها و لا مولودً لَه بِولدهِ»
. وأمر أهلك بالصلوةِ واصطَبِر عليها
. وكان يأمر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضيا
. برخی از فرموده های حضرت رسول(ص) به این شرح اند:
«حق الولد علي والده ان يحسن اسمه و يحسن من موضعه و يحسن ادبه.»
«ما ورّث والداٌ ولداً خيراً من ادب حسن»
«ما نحل والدٌ ولداً من نحل افضل من ادب حسن» و
«ادبوا اولادکم على ثلاث خصال: حب نبيكم، و حب أهل بيته، و قرائـﮥ القرآن، فإن حملـﮥ القرآن في ظل الله يوم لا ظل إلا ظله مع أنبيائه و أصفيائه.» (به نقل از علم الهدي،1386)
. امام علی(ع): علموا صبيانکم من علمنا ما ينفعهم الله به (به نقل از علم الهدي،1386).
. تحقيقات و بررسيهاي روانشناختي و جامعهشناختي بسياري، برجستگي تأثيرات مثبت والدين را در روند رشد کودکـان نشان ميدهد.
.ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی(1386) دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
قانون اساسی دربرخی اصول ( اصل دهم)خود به خانواده و تلا ش حاکمیت و نهاد های مختلف به حمایت و استحکام آن تأکید نموده است. هم چنین در دو سند "منشور حقوق و مسئولیت های زنا ن" و "اهداف و اصول تشكيل خانواده و سياست هاي تحكيم و تعالي آن" تلاش صورت گرفته است تا تعریفی جدید از خانواده و اعضا و مسئولیت های آن ارائه دهد.. تفاوت هاي جنسي بين زن و مرد براساس حكت بالغۀ الهي است و اين تفاوت به نوعي مکملّیت بين زن و مرد ايجاد مي كند. اين گونه تصور مي شود كه گويي مرد به تنهایی و زن به تنهايي كامل نیستند و باهم تكميل مي شوند. برخي از اين موارد در آيات و روايات مورد تأكيد قرار گرفته است:
- زن و مرد دركنار هم آرامش مي يابند (روم آيه 21)
- زن و مرد لباس همديگر هستند (بقره آیه 187)
- زن و مرد موجب بقای نسل هستند (بقره آیه 223)
دركنار اين تفاوت هاي جنسي كه به توليد مثل و بقای نوع ارتباط دارد؛ تفاوت هاي زيست شناختي و روان شناختي ديگري بين زن و مرد وجود دارد كه دانشمندان به آنها توجه كرده اند.
. از ديدگاه اسلام آفرينش زن و مرد از يك گوهرند (اعراب آیه 189) و مقصد و غايت قصواي«انسان بماهو انسان» واحد است (ذاريات، آیۀ 56 و ملك، آیۀ 2) و هردو جنس در برابر خداوند به يك سان مسئول اند وخلیفۀ او در زمين به شمار مي روند (بقره، آیۀ 30) و امانت دار او هستند (احزاب، آیۀ 72). معيار برتري انسان ها برهمديگر نه تفاوت هاي رنگ و قوم و زبان و جنس ومانند اين ها بلكه معيار برتري انسان ها تقوا (حجرات، آیۀ 13 )علم (زمر، آیۀ 9) و جهاد (نساء، آیۀ 95) است. انسان صرف نظر از تفاوت هاي جنسي داراي توانمندي هاي مشتركي است كه او را در تسخير زمين و آسمان قادر مي سازد (جاثيه، آيۀ 13). انسان ها توانايي شنيدن و ديدن و تعقل دارند (نحل، آیۀ 78)، قادر به كسب علم و ياد گيري هستند (علق، آیۀ 5)، قابل رسيدن به حيات طيبه و ايمان هستند (نحل، آیۀ 97)، هردو جنس دركسب ارزش ها داراي توانمندي يكسان هستند (احزاب، آیۀ 35)، هر دو جنس داراي مسئوليت اجتماعي مشتركي هستند و در بر پايي جامعۀ صالح بايد تلاش مشتركي داشته باشند (نحل، آيۀ 90).
اين رويکرد با هدف کلي تربيت يعني «آماده شدن متربيان براي تحقق حيات طيبه، در همۀ مراتب و ابعاد»، تناسب دارد. همچنين با اصل انطباق با نظام معيار ديني، از اصول حاکم بر تربيت رسمي و عمومي، سازگار است.
در اسلام، طبق روايات و احاديث فراوان، تربيت فرزندان وظيفه و تکليف والدين است. در قرآن کريم برخي آيات به صراحت یا غیرمستقیم بر مسئوليت تربيتي خانواده تأکيد دارد. از جمله: آيات 6 سورۀ حريم، [1] ، آیۀ 323 سورۀ بقره[2] ، آیۀ 132 سورۀ طه [3] و آیۀ 55 سورۀ مريم[4]. همچنين روايات زيادي دال بر اين معنا ديده ميشود؛ از جمله فرمودههاي مكرر حضرت رسول اكرم(ص) [5] و امام علي(ع)[6] که بر مسئولیت تربیتی خانواده صراحت دارند. در قوانين رسمي کشور نيز تربيت فرزندان تکليف والدين دانسته شده است؛ زيرا والديناند كه با جلب منافع و دفع زيان از فرزندان، موجبات رشد و تعالي آنان را فراهم ميآورند.
تربيت تکليفي است برای خانواده که قابل فروگذاشتن نيست. رشد و تعالي نوباوگان و نسل نوخاستۀ جامعه، متوقف براداي بهموقع و درست اين تکليف است وگرنه جامعه از آن آسيبهاي زياد جامعه خواهد دید. اهميت اين تکليف تا جايي است که دولت اسلامي به هنگام فقدان والدين يا ضعف و سستي آنها، وظيفۀ تربيت را خود بهعهده ميگيرد. دولت اسلامي بايد هرگونه کمکاري والدين را در تکليفهاي تربيتي به آنان متذکر شود و در صورت لزوم آن را از طریق مراجع قضایی پيگيري كند.
با عنايت به تلازم حق و تکليف، در ديدگاه اسلامي (مذکور در مبانی حقوقی تربیت)، مشارکت والدين در مديريت تربيت حق آنهاست. نقش والدين در تحققِ حقِ بر تربيت فرزندان، در تمامي سطوح و انواع تربيت، يکسان نيست. بيشك، اين نقش به سبب شرايط رشد کودکان در سنين آغازين زندگي برجستهتر، حساستر و ضروريتر است.[7] اما با توجه به پيچيدگيهاي فرايند تربيت و تخصصي بودن آن در عصر حاضر، بهويژه در تربيت اختصاصی، خانوادهها نميتوانند به تنهايي از پس اين وظيفۀ خطير اجتماعي برآيند؛ لذا چنانكه پيشتر بيان شد، ستاد تربیتی می بایست نقش فعالتري را به عهده بگیرد؛ اما اين به معناي رفع تکليف از خانوادهها و واگذاري تمام و کمال آن بر گردن ستاد تربیتی و یا دیگر عوامل تربیت نيست.
به هرحال، با وجود ورود کودکان به کانون ها، يعني مرکزی برای تحقق تربيت رسمي و عمومي و هم چنین واگذار شدن فرآيند هدفگذاري، سياستگذاري، برنامهريزي، اجرا و نظارت، ارزشيابي و اصلاح نظام تربيت رسمي و عمومي به دولت، مسئوليت تربيت همچنان به دوش والدين است. تداوم تکليف والدين در تمامي مراحل تربيت و انواع آن، تعامل و مشارکت بين ستاد تربیتی و خانوادهها را در تحقق حقِ بر تربيت اجتناب ناپذیر نموده است.
به طورکلی خانواده در راستاي تحقق حقِ بر تربيت مي تواند اين نقش ها را نسبت به فرزندان ايفا کند:
- انتخاب نوع مدرسه براي فرزندان؛
- نظارت بر کارکرد عوامل سهیم دیگر در تربیت؛
- مشارکت در فعاليت هاي دیگر عوامل تربیت(هیئت، ستاد، کانون، مدرسه، مسجد)، مانندمشارکت در طراحي و اجراي برنامه هاي درسي و پرورشی غير الزامي؛
- انتخاب سطوع عالي تری از تربيت برای فرزندان خود در ساحت هـاي مختلف ازطـريق نظام هاي جانبي و مکمل؛
- مشاوره و راهنمايي فرزندان؛
- ايجاد تشکيلات مردم نهاد براي توسعۀ کمّي و کيفي در جهت تکمیل نظام فعلی تربيت رسمي و عمومي.
به هرحال حضور ركن خانواده در فرايند تربيت رسمي و عمومي، روشي مطمئن براي پيشگيري از دولتی شدن کامل نظام تربيت رسمي و عمومي و کنترل سلطۀ نامحدود دولت برروند تکوين هويت افراد و ابزاري شدن آن و راهكاري مناسب در برابر انتقادهاي جدي وارد بر تربيت رسمي دراينباره است.
در نگاه اسلامی سلامت جامعه و رسیدن به جامعه ای صالح منوط به وجود خانواده های سالم وصالح و کارکرد مناسب آن ها در همۀ ابعاد زندگی است. يکي از نهادهاي اجتماعي مؤثر و بنيادي در انواع تربيت، بهويژه در سنين كودكي و نوجواني، نهاد خانواده است. در واقع نهاد خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی و در عین حال مهم ترین و تأثیرگذارترین واحد تربیتی در جوامع محسوب می شود. اساساً یکی از عملکردهای مهم اين نهاد، تربيت فرزندان است و لذا خانواده در هر حال نقش غير قابل انکاري در فرایند تربيت دارد. در نگرش اسلامی نيز بر اين موضوع مهم تأکيد شده است. تنوع و تکرار فراوان روايات و احاديث، دربارۀ وظايف تربيتي خانواده و نيز تصريح متون مقدس و معتبر اسلامي به نقش والدين در تربيت، درخصوص مسئوليت والدين نسبت به تربيت فرزندان، در ميان علماي دين اجماعي کلي پديد آورده است.
تربيت از منظر نحوۀ سازماندهـي و اعتبار قـانوني نيز به دو نوع رسمي و غيررسمي تقسيم ميشود. تربیت رسمي بخشي از جريان تربيت است كه به شکل قانوني، سازماندهي شده (با مخاطبان مشخص و اهداف، ساختار و برنامۀ معين)، انعطافپذير (برحسب خصوصيات متربيان)، در جهت آمادهسازي متربيان براي تحقق مراتب حيات طيبه در ابعاد مختلف و متناسب با نيازهاي متنوع جامعه، طراحي و اجرا می شود و پس از احراز کسب شايستگيهاي لازم از سوي متربيان (جهت درك موقعيت و عمل برای اصلاح مداوم آن بر اساس نظام معيار) گواهينامۀ موفقيت (مدرک معتبر) به ایشان اعطا می گردد. ليكن تربیت غيررسمي آن، شكلي از جريان تربيت است که در آن انواع شايستگيهاي لازم جهت درك موقعيت و اصلاح مداوم آن بر اساس نظام معيار، در جهت آمادهسازي متربيان براي تحقق مراتب حيات طيبه در ابعاد گوناگون، بدون سازماندهي مشخص و از طريق تجارب داوطلبانه متربيان (مانند حضور در خانواده، مطالعۀ كتاب و روزنامه، تماشاي فيلم و تلويزيون، مشاركت در فعاليت گروهها و انجمنها، شـركت در مساجد و محافـل مذهبـي) کسب ميشود.
یکی از نقص های نظام تربیتی فعلی این است که تضعیف شدن جایگاه خانواده در امر تربیت به سبب تمایل منابع قدرت، به ویژه دولت های تمامیت خواه به کنترل و مهار نظام تربیت رسمی وعمومی، لاجرم به کاهش نقش خانواده در امر تربیت رسمی و عمومی منجر شده است. بر اساس این تمایل «دولت والاتر از هر نهادپایین تری است و دولت بهتر از افراد و خانواده هایشان تشخیص می دهد که جامعه باید چگونه باشد. بنابراین، فرد و خانواده باید تسلیم رهنمودهای سیاسی، اقتصادی و اخلاقی دولت شوند». البته از دیدگاه منتقدان، این جریان به کاهش اهمیت خانواده در جامعه نیز منجر شده است که با تاکید اندیشه اسلامی بر نهاد خانواده منافات دارد.
اندیشه حذف تأثیر خانواده در امر تربیت هرچند به لحاظ تاریخی به افلاطون برمی گردد، ولی کاهش اهمیت خانواده در فرایند تربیت خود ناشی از حاکمیت تفکر لیبرالی بر جوامع معاصر به ویژه جوامع غربی است.در تفکر لیبرالی خانواده نهادی مرتجع محسوب می شود. نکتۀ جالب توجه اینکه رویکرد تضعیف نقش تربیتی خانواده به شکلی دیگردر تفکر سوسیالیستی نیز دیده می شود. از این رو در حالی که تربیت در جوامع سنتی از وظایف اصلی خانواده به شمار می آید و خانواده تأثیرگذارترین نهاد اجتماعی بر فرایند تربیت است، در جوامع سنتی معاصر به رغم تفاوت در فلسفۀ اجتماعی و تأکید فرهنگ سنتی ودینی بر نهاد خانواده ونقشبی بدیل آن ، نیز این کاهش تأثیرخانواده در فرایند تربیت با تبعیت از الگوهای رایج تربیت رسمی و عمومی از کشورهای غربی کم و بیش رخ داده است. بر این اساس، به انزوا و انفعال کشاندن خانواده به صورت مستقیم و غیرمستقیم یکی از محورهای انتقاد از منظر اسلامی بر الگوهای تربیت رسمی غربی است که در درازمدت موجب تزلزل نهاد خانواده و حتی اضمحلال آن خواهد شد.
در حالی که در نظام تربیت رسمی و عمومی مطلوب از منظر اسلامی ، خانواده- برخلاف رویکردهای فمنیستی رادیکال و لیبرال- مهم ترین نهاد پشتوانۀ تشکیل جامعۀ صالح به شمار می آید. زیرا تأسیس و حفظ خانواده، از ارزش های اساسیِ برگرفته از سنت اسلامی است و لذا نوباوگان و نوجوانان باید در فرایند تربیت به اهمیت این نهاد ارزشمند و بنیادی پی ببرند و مهارت های ضروری را برای تشکیل و تداوم آن کسب کنند. البته در این باره باید به سه نکتۀ مهم اشاره نمود:
نکتۀ اول این که ترتیبات اجتماعی امروزی جامعه، نیازمند باز تعریف نهاد خانـواده با ساختـاری جدید و مبتنی بر ارزش های اصیل و اساسی اسلامی است ، تا براساس آن شایستگی های ضروری برای دختران و پسران(و در واقع مادران و پدران آینده) تعریف شود.
نکتۀ دوم این که بسیاری از شایستگی های ضروری برای تشکیل نهاد خانواده در زمرۀ شایستگی های پایه و مشترک اند(نظیر حق محوری ، تحمل ومدارا، گذشت وصداقت وتقوا وایمان )، که اگر به خوبی کسب شوند زمینه های استحکام بنیان خانواده را به خوبی فراهم می سازند. در عین حال، برخی از شایستگی های ضروری نیز با توجه به تفاوت های جنسی ناظر به نقش های جنسیتی است که لازم است در تجارب تربیتی نظام تربیت رسمی و عمومی نیز به نحوی گنجانده شود(هرچند باید کسب هویت جنسی وجنسیتی توسط نهادهایی نظیر خانواده ورسانه به جدیت مورد توجه باشد).
نکتۀ سوم این که با توجه به رویکرد عدالت محور اسلام و این که زن و مرد، صرف نظر از جنسیت خود، لازم است در جامعه، به عنوان یک انسان، نقش و وظایف و مسئولیت های اجتماعی خود را برعهده گیرند، تربیت رسمی و عمومی باید براساس مشی عدالت جویانۀ خود هم به تشابهات جنسی و جنسیتی و هم به تفاوت های بین متربیان در این خصوص توجه داشته باشد.
انسجام و وحدت در يک جامعه مستلزم تربيت انسانهايي است که زمينههاي باهمزيستن و انسجام اجتماعي را داشته باشند. اين مهم با شکلگيري عناصر معرفتی و گرایشی مشترک در هويت گروهيِ افرادی تحقق مييابد که در چهارچوبي رسمي و اعتباري تحتعنوان«ملت» يا «امت» با همديگر زندگي ميکنند. البته اين انسجام اجتماعي امري تشکيکي است، به طوری که از خانواده و جامعۀ محلي شروع ميشود و به جامعۀ جهاني ميرسد.
از جلوه های اصلی همکاری وتعاون در مجموعه تربیتی، در نسبت وثیقی است که مدرسه و خانواده و کانون برقرار می کنند. در این نگرش، خانواده و مدرسه و کانون سه فضای تربیتی مکمل همدیگر خواهند بود. به ویژه با توجه به این که والدین، براساس مبانی حقوقی پیش گفته، باید نقش تعیین کننده ای در سازو کارهای اجرایی تربیت رسمی داشته باشند، لازم است اولیا با مربیان و مجموعه تربیتی از یک سو و با مدیران مدرسه از سویی دیگر ارتباط مستمر داشته باشند و همواره ستاد تربیتی و مدرسه محل تردد آنان باشد.
این به آن معناست که حساسیت تربیتی والدین افزایش یابد و تمام مسئولیت تربیت رسمی و عمومی یک سره به ستاد تربیتی یا مدرسه واگذار نگردد. لذا سازو کارهای تربیت رسمی و عمومی باید به گونه ای ترتیب داده شود که حقوق وتکالیف تربیتی خانواده، به مثابۀ یکی از ارکان تربیت، رعایت گردد.گرچه ممکن است در شرایطی، به دلیل تخصصی شدن امر تربیت رسمی و عمومی، این دخالت کاهش یابد اما می توان انتظار داشت که با افزایش آگاهی تربیتی آحاد جامعه وزمینه سازی برای کسب شایستگی های تربیتی توسط والدین، روند مشارکت خانواده ها در تربیت رسمی وعمومی روزافزون شود و با تلقی همراهی ،همدلی و همکاری خانواده و مدرسه و ستاد تربیتی به مثابه یک مطالبۀ عمومی ، زمینه نقش آفرینی هرچه بیشتر خانواده در فرایند تربیت فراهم گردد.
اولین کانون تربیت اجتماعی، خانواده است.
جهت گيري ساحت تربيت اجتماعي و سياسي، تربيت برای عضویت فضيلت مدارانه تربیت یافتگان در"خانواده صالح وجامعۀ صالح" است.
ارتباط با خانواده یکی از اساسی ترین مـؤلفـه هـای ارتبـاط است که در شکل گیـری بنیادی های هویت انسان ها نقشی انکار نشدنی دارد. بر این اساس، زندگی خانوادگی، آمادگی برای آن و شکل گیری و تداوم این شکل ازحیات اجتماعی از مؤلفه ای اصلی و اساسی تربیت اجتماعی است .در تربیت رسمی و عمومی، صرف نظر از تأکید بر شایستگی های پایه(عواملی که به تقویت نهاد خانواده منجر می شوند و از لوازم استحکام خانواده محسوب می گردند، به نقش های جنسیتی مانند نقش پدری و نقش مادری نیز توجه جدی می شود.
در واقع آمادگی برای زندگی مشترک خانوادگی از شایستگی های مشترکی است که چنانچه گذشتدر کانون توجه تربیت رسمی و عمومی نیز قرار می گیرد، اما رویکرد تربیت جنسیتی در تربیت رسمی و عمومی یک رویکرد نرم است. منظور از رویکرد نرم توجه به سطح رشدی است و این که وظیفۀ اصلی ایجاد آمادگی برای تشکیل خانواده( ازدواج) برعهدۀ نهادهای ذی ربط خواهد بود. امابه هر حال تربیت آمادگی های لازم را برای کسبصفات وتوانمندی ها و مهارت های لازم را برای زندگی خانوادگی و در واقع، تکوین هویت جنسیتی متربیان فراهم می آورد. به طور کلی تربیت رسمی و عمومی، باتوجه به ظرفیت های خود، برای دنبال کردن سیاست تشکیل و حفظ خانوادۀ صالح و در راستای شکل گیری جامعۀ صالح، زمینه های لازم را دنبال خواهد نمود
ایجاد به آمادگی برای عضویت در جامعۀ صالح، به لحاظ اهميت کليدي واژۀ شهروندی، در مباحث مربوط به تربيت اجتماعي و سياسي مورد توجه قرار گرفته است. بيگمان تربيت شهروندان خوب يکي از دلمشغوليهاي اکثر نظامهاي تربيتي در بسياري از کشورهاي دنياست. مسائل و مشکلاتي هم که در حوزۀ اجتماعي در کشورمان پديد می آید ضرورت باز انديشي در تربيت شهروندي را ميطلبد.
بهکارگيري واژۀ فضيلتمدار و وصف صالح برای خانواده در اين رويکرد نيز حاکي از اهميت توجه کردن به مباحث ارزشي و اخلاقي و لحاظ کردن آن ها در اين نوع تربيت است. اخلاق بهمنزلۀآييننامهاي است که انسان را، به لحاظ انسان بودن، موظف ميسازد آن را رعايت کند. چنین دستورالعملها و آييننامههاي اخلاقي در دين و دستورات ديني، به بهترين نحو مورد تأکيد قرار گرفتهاند. دين که در واقع سپهرِ فراگيرِ تمام ساختارها و سازوکارهاي اجتماعي و سياسي و منبع هنجارفرست (نظام معيار) در تربیت اجتماعي و سياسي است بايد مورد نظر قرارگيرد و نقش بيبديل خود را در هدايت و اعتلاي مناسبات اجتماعي در سطح خانوادگی و اجتماعی ايفا كند؛ چرا که اصلاح رابطۀ با خدا ـ که اصلاح رابطۀ با خود، ديگران و طبيعت را نيز به همراه خواهد داشتـ در تربيت اجتماعي و سياسي عنصری کلیدی است و به آن جهت خواهد داد.
کانون(به حرکت جمعی گروهی که بر اساس اهداف تربیت گرد هم آمده اند و تلاش های مختارانه و آگاهانه ای را در جهت پیشبرد اهداف تربیت خویش انجام می دهند که نهایتا منجر به تحقق تمام یا بخشی از اهداف تربیت خواهد شد)
. «يا ايها الذين آمنوا قُوا انفسکم و أهليکم ناراً وَقودها الناس و الحجارةُ»
. «لا تُضارَّ والدةً بِوَلدها و لا مولودً لَه بِولدهِ»
. وأمر أهلك بالصلوةِ واصطَبِر عليها
. وكان يأمر اهله بالصلوة و الزكوة و كان عند ربه مرضيا
. برخی از فرموده های حضرت رسول(ص) به این شرح اند:
«حق الولد علي والده ان يحسن اسمه و يحسن من موضعه و يحسن ادبه.»
«ما ورّث والداٌ ولداً خيراً من ادب حسن»
«ما نحل والدٌ ولداً من نحل افضل من ادب حسن» و
«ادبوا اولادکم على ثلاث خصال: حب نبيكم، و حب أهل بيته، و قرائـﮥ القرآن، فإن حملـﮥ القرآن في ظل الله يوم لا ظل إلا ظله مع أنبيائه و أصفيائه.» (به نقل از علم الهدي،1386)
. امام علی(ع): علموا صبيانکم من علمنا ما ينفعهم الله به (به نقل از علم الهدي،1386).
. تحقيقات و بررسيهاي روانشناختي و جامعهشناختي بسياري، برجستگي تأثيرات مثبت والدين را در روند رشد کودکـان نشان ميدهد.
.ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی(1386) دفتر مطالعات و تحقیقات زنان
.همان منبع
. قانون اساسی دربرخی اصول ( اصل دهم)خود به خانواده و تلا ش حاکمیت و نهاد های مختلف به حمایت و استحکام آن تأکید نموده است. هم چنین در دو سند "منشور حقوق و مسئولیت های زنا ن" و "اهداف و اصول تشكيل خانواده و سياست هاي تحكيم و تعالي آن" تلاش صورت گرفته است تا تعریفی جدید از خانواده و اعضا و مسئولیت های آن ارائه دهد.
. تفاوت هاي جنسي بين زن و مرد براساس حكت بالغۀ الهي است و اين تفاوت به نوعي مکملّیت بين زن و مرد ايجاد مي كند. اين گونه تصور مي شود كه گويي مرد به تنهایی و زن به تنهايي كامل نیستند و باهم تكميل مي شوند. برخي از اين موارد در آيات و روايات مورد تأكيد قرار گرفته است:
- زن و مرد دركنار هم آرامش مي يابند (روم آيه 21)
- زن و مرد لباس همديگر هستند (بقره آیه 187)
- زن و مرد موجب بقای نسل هستند (بقره آیه 223)
دركنار اين تفاوت هاي جنسي كه به توليد مثل و بقای نوع ارتباط دارد؛ تفاوت هاي زيست شناختي و روان شناختي ديگري بين زن و مرد وجود دارد كه دانشمندان به آنها توجه كرده اند.
از ديدگاه اسلام آفرينش زن و مرد از يك گوهرند (اعراب آیه 189) و مقصد و غايت قصواي«انسان بماهو انسان» واحد است (ذاريات، آیۀ 56 و ملك، آیۀ 2) و هردو جنس در برابر خداوند به يك سان مسئول اند وخلیفۀ او در زمين به شمار مي روند (بقره، آیۀ 30) و امانت دار او هستند (احزاب، آیۀ 72). معيار برتري انسان ها برهمديگر نه تفاوت هاي رنگ و قوم و زبان و جنس ومانند اين ها بلكه معيار برتري انسان ها تقوا (حجرات، آیۀ 13 )علم (زمر، آیۀ 9) و جهاد (نساء، آیۀ 95) است. انسان صرف نظر از تفاوت هاي جنسي داراي توانمندي هاي مشتركي است كه او را در تسخير زمين و آسمان قادر مي سازد (جاثيه، آيۀ 13). انسان ها توانايي شنيدن و ديدن و تعقل دارند (نحل، آیۀ 78)، قادر به كسب علم و ياد گيري هستند (علق، آیۀ 5)، قابل رسيدن به حيات طيبه و ايمان هستند (نحل، آیۀ 97)، هردو جنس دركسب ارزش ها داراي توانمندي يكسان هستند (احزاب، آیۀ 35)، هر دو جنس داراي مسئوليت اجتماعي مشتركي هستند و در بر پايي جامعۀ صالح بايد تلاش مشتركي داشته باشند (نحل، آيۀ 90).
اين رويکرد با هدف کلي تربيت يعني «آماده شدن متربيان براي تحقق حيات طيبه، در همۀ مراتب و ابعاد»، تناسب دارد. همچنين با اصل انطباق با نظام معيار ديني، از اصول حاکم بر تربيت رسمي و عمومي، سازگار است.